ميگم تو غربت، این جوري ميشه كه مي فهمي اولین قدمو تو جاده ی اندوهِ دوست داشتن گذاشتی...
اصلا غربت تو خاك خودت همون غربته كه اون ور آبيا مي گن؟
من براي خودم دسته بندي كردم. دسته ي اول و دوم رو نمي گم. اما ميخوام جزو دستهی سوم باشم. دستهای که با ياد دوست بي نظيرشون سکوت میکنند. تو هر فصلي باشن فرقي نميكنه.
شاعرانه ش كنم: حتی نوستالژیام هم با سکوت به حسرت مي شينه.حالا دیگه ديره.چون تو موندی و یه جایِ خالیِ بزرگ. متورم.
راست بگم اينجا پاييز نداره. فقط اسم اون منو ياد پاييز تهران ميندازه
-
يكي ازرفقاي تازه (بيرون از كارگاه) برام چند سي دي آهنگ آورده.
اصلا غربت تو خاك خودت همون غربته كه اون ور آبيا مي گن؟
من براي خودم دسته بندي كردم. دسته ي اول و دوم رو نمي گم. اما ميخوام جزو دستهی سوم باشم. دستهای که با ياد دوست بي نظيرشون سکوت میکنند. تو هر فصلي باشن فرقي نميكنه.
شاعرانه ش كنم: حتی نوستالژیام هم با سکوت به حسرت مي شينه.حالا دیگه ديره.چون تو موندی و یه جایِ خالیِ بزرگ. متورم.
راست بگم اينجا پاييز نداره. فقط اسم اون منو ياد پاييز تهران ميندازه
-
يكي ازرفقاي تازه (بيرون از كارگاه) برام چند سي دي آهنگ آورده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر